سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما تکیه گاه میان راهیم . آن که از پس آمد به ما رسد ، و آن که پیش تاخته به ما بازگردد . [نهج البلاغه]
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 7871
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 6
........... درباره خودم ...........
مدیر وبلاگ : مهدی حاجی[7]
نویسندگان وبلاگ :
mahdi[0]


........... لوگوی خودم ...........

............. بایگانی.............
گزینش
جوک.......

..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
........... دوستان من ...........
سمیرا

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • m&s

  • نویسنده : مهدی حاجی:: 87/5/4:: 2:41 عصر
     
    به عزیز دلی که خود می داند.....
     
    عمــق چشــــمان پـــــر از تنهاییـــــم را دیــد و رفت

    ســــنگدل، بـــــر آرزوهـــای دلــــم خندیــــد و رفت


    عاقبـــــــت گفتـــــــم بـــــــه او راز دل دیــــــوانه را
    مـــن که گفـــتم دوستـــش دارم، چـرا رنجـید و رفت؟

    ماهــــی در تنــگ زنــــدانی شده، حــــــرفی بــــزن
    از همــان تـــوری که از دریــــا تو را دزدید و رفت

    "شـــعله ی ایـــن شمــــع آتش مــی زنـد بر جان تو"
    عاقبــــت پــــروانه ای ایـــــن جمله را نشنید و رفت

    آه! این تصویـــر در آییـــنه تکــــراری شــــــده است
    باز هم اشــکی به روی گــــونــه اش لغـــزید و رفت

    "از چه رو بغض و غرور و قلب من با هم شکست؟"
    عاشــقی دلسوختـــــه این نـــکته را پرســــید و رفت

    ای خــــــدا! از آدمـــــــیزاد زمیـــــــــنی در گــــــذر
    آن که از باغ بهشتت سیــب سرخــــی چـــید و رفت

    غـــرق در رویــــــای تو بــــودم که پــــلکم بسته شد
    یـــک فرشــــته آمــــد و روی مــرا بــــوسید و رفت
    ___________
     
    عکس عاشقانه گیشا ایرانی  www.g - گالری عکس عاشقانه  گالری عک?
    به سینه می روم اگر امر به رفتنم کنی
    حرف نمی زنم اگر حکم به مردنم کنی

    تویی همان که بی چرا دلم اجابتش کند
    چون وچرا نمی کنم خسته اگر تنم کنی

    تمام اختیار من در اختیار چشم توست
    آینه می شوم اگر نظر به آهنم کنی

    تو هر چه می زنی بزن به قلب من کنایه ای
    ناله نمی کنم اگر خنده به شیونم کنی

    اگرچه باغ قلب من تشنه ی نوبهار بود
    سبز شوم اگر خزان راهی گلشنم کنی

    به جای نقش روی تو رنج کشیده این دلم
    چه می شود تو یک نظر به این شکستنم کنی

    همیشه دشمن دلم سکوت سرد سایه هاست
    کاش تو نور و روشنی نصیب دشمنم کنی
     گالری عکس عاشقانه  گالری عک? - عکس عاشقانه گیشا ایرانی  www.g
     
    گفت برگ پاییزی به من
    چرا گرفته قلبت را گرد ماتم
    از برای چه نشسته ای در انتظار
    نیست یک همدم انیس حتی یار
    گفته زین راه روزی عبور می کنم
    منم تا آنروز با یادش سر می کنم
    سال بعد برگ اثری از وی ندید
    از زمین و ابر وباد اینطور شنید
    که وی چیزی دید که نباید میدید
    بعد از سالها که در انتظار نشسته بود
    یارش را با یکی دیگر دیده بود
    چنین گفت با خودش این برگ
    نمرد او زیر برف و باران و تگرگ
    ولی چو دید با کسی دیگر همدمش را
    امان نداد کمی بیشتر قلب عاشقش را
    وی را احاطه کرد پس از سالها سایه مرگ
    سالهای سال نقل میکرد این قصه را برگ
    که بگیرند بقیه از این داستان پند
    مثل وی نیابند از یار خود گزند
     
     
     
     

    بعضی ها

    بعضی آدمها صدایشان خوب است. بعضی آدمها کتاب هایشان خوب است. بعضی ها وبلاگشان خوب است. بعضی ها چت کردن های نیمه شبی شان خوب است. بعضی ها شعر خواندنشان خوب است. بعضی ها « فیلم دیدن با آنها » خوب است . بعضی ها «  گوش دادنشان به غرغر هایت » خوب است. بعضی ها « گوش دادنت به غرغرهایشان » خوب است.   بعضی ها « چای خوردن با آنها» خوب است. بعضی ها « بازی کردن با موهای آدم » شان خوب است. بعضی ها « سیگار کشیدن با آنها » خوب است. بعضی ها « نگاه کردن به دست هایشان وقتی تایپ می کنند » خوب است. بعضی ها  « اسکل کردن اون آقاهه که تو کافی شاپ منو رو میاره  با آنها » خوب است. بعضی ها آشپزی شان خوب است. بعضی ها « آشپزی کردن برایشان » خوب است.بعضی ها « جیغ کشیدن با آنها در قله کوه » خوب است. بعضی ها « غش و ضعف کردن برای چال های گونه ات » شان خوب است. بعضی ها « دیدن آدم در ربدو شامبر لیمویی » شان خوب است. بعضی ها « زیر چانه شان را ببوسی» خوب است. بعضی ها مردن شان خوب است. بعضی ها « بمیری برایشان » خوب است.
     
     
     
    چندتا جوک و لطیفه......
     
    دلم از دوریت پاره پاره شد ، دوختمش حالا تنگ شده ...
     
     
    ترکه داشته میمرده به پسرش میگه بعد از مرگ من به همه بگو بابام ایدز داشت ؛ پسرش میگه واسه چی ، میگه هم مریضیه با کلاسیه هم کسی سراغ مادرت نمیاد ...
     
     
    قزوینه داشته دنبال توپ میدوئیده ، بهش می گن چرا دنبال توپ می دوئی ؟ میگه : آخه نیروی انتظامی اعلام کرده به دنبال هر توپی بچه ای هست ! ...
     
     
    یه نفر میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه. اون هم میاد مرام بذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه...
     
    ترکه رو می خواستن اعدام کنن، ازش می پرسن: آخرین حرفت چیه !
    می گه: لعنت بر پدر و مادر اون کسی که بزنه زیر چهار پایه!...
     
     
    اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم.
    دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است!...
     
     

    طنز  کوتاه کمونیستی

    سه کارگر به زندان افتادند. هر کدام دلیل زندانی شدن خود را تعریف می کند:
    اولی: من همیشه به محل کارم ده دقیقه دیر می رسیدم. متهم به خرابکاری شدم.
    دومی: من همیشه به محل کارم ده دقیقه زودتر می رسیدم و به جاسوسی متهم شدم
    سومی: من همیشه به موقع به محل کارم می رسیدم و متهم شدم به داشتن ساعت وارداتی خارجی!!! 
     
     
     
     

    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ